Hessam Kazemian

PhD student of Clinical Psychology

Interested in Psychoanalysis

Interested in Existential Philosophy and Art

Membership in the Psychology and Counseling Organization

Membership in TCPS

Hessam Kazemian

PhD student of Clinical Psychology

Interested in Psychoanalysis

Interested in Existential Philosophy and Art

Membership in the Psychology and Counseling Organization

Membership in TCPS

نوشته های بلاگ

روان درمانی، مشاوره، دارودرمانی؛ هر کدام چه محتوایی دارند؟ چه فرقی دارند؟ و چه کسی صلاحیت انجام کدام یک را دارد؟

۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ دسته‌بندی نشده
روان درمانی، مشاوره، دارودرمانی؛   هر کدام چه محتوایی دارند؟ چه فرقی دارند؟ و چه کسی صلاحیت انجام کدام یک را دارد؟

سه مفهوم پرکاربرد در حیطه کاری روان شاسی وجود دارد که تفکیک آن ها از هم و اینکه انجام هر کدام درصلاحیت چه کسی ست معمولا برای مخاطب این مفاهیم محل ابهام است، این سه مفهوم را می توان “روان درمانی” ، “دارودرمانی” و “مشاوره” دانست. بنابراین به اختصار به ارائه تعریفی از این سه مفهوم می پردازیم.

روان درمانی نوعی از درمان است که از طریق صحبت انجام می شود و باعث بهبود مشکلات روانی افراد خواهد شد. تفاوت مهم روان درمانی با دارودرمانی درعدم تجویزدارو توسط روان درمانگر است و تفاوت مهم روان درمانی با مشاوره در این است که در مشاوره صرفا راهکار دادن در دستور کار مشاور است در حالیکه در روان درمانی هدف تغییرات ریشه ای و ساختاری فرد، بدون اینکه توصیه یا راهکاری داده شود، است. در واقع روان درمانی به منظور تغییر در شخصیت و عادات فرد انجام می شود به صورتیکه خود فرد توانایی آن را داشته باشد بهترین راهکار را تشخیص دهد.

به نظر می رسد با همین توضیح مختصر بتوان این سه مفهوم را از لحاظ محتوا ازهم تفکیک کرد، بنابراین در ادامه به این می پردازیم که انجام هر کدام از این کارها در صلاحیت چه کسی است. تکلیف “دارودرمانی” مشخص است؛ تجویز دارو با روانپزشک است و سایر افراد صرفا می توانند به روانپزشک ارجاع بدهند نه اینکه خودشان مستقیم دارو تجویز کنند. اما در مورد “روان درمانی” و “مشاوره” اوضاع کمی پیچیده است. قبل از اینکه به توضیح کامل تر بپردازیم شاید بهتر باشد که با رشته های دانشگاهی مرتبط با این مفاهیم آشنا شویم.

به طور کلی رشته ی روان شناسی در دانشگاه دارای گرایش های متنوعی ست که از جمله آن می توان به گرایش های؛ بالینی، تربیتی، سلامت، کودک و نوجوان، صنعتی سازمانی و… اشاره کرد. به جز رشته روان شناسی، رشته مشاوره نیزدردانشگاه وجود دارد که این رشته نیز خود دارای گرایش هایی ست. تمام فارغ التحصیلان این دو رشته می توانند درصورت طی مراحل اداری خاصی که در هر کشور وجود دارد به کار مشاوره یا روان درمانی مشغول شوند. در واقع هم فارغ التحصیل رشته روان شناسی و هم فارغ التحصیل رشته مشاوره می تواند کار روان درمانی و مشاوره را انجام دهد. البته این “می تواند” به این معناست که منع قانونی وجود ندارد اما اینکه از لحاظ تخصصی هم فرد بتواند از پس کار بربیاید یا نه موضوع دیگری ست که به آموزش های فرد بستگی دارد. بنابراین یک قانون خاص در مورد اینکه از کدام یک از این رشته ها باید به کار تراپی پرداخت و از کدام یک به کار مشاوره، وجود ندارد. البته طبیعتا فارغ التحصیل رشته روان شناسی بیشتر مناسب کار روان درمانی ست و و فارغ التحصیل رشته مشاوره بیشتر مناسب کار مشاوره. در بین گرایش های این رشته ها هم طبیعتا گرایش بالینی، درمانی ترین گرایش در رشته روان شناسی است. گرایش کودک و نوجوان و سلامت هم در اولویت بعد است، بقیه گرایش های رشته روان شناسی تناسبی با کار تراپی ندارند. در رشته مشاوره هم هر گرایش در حیطه مشخص شده ای به کار مشاوره می پردازد؛ مثلا در حیطه کودک، یا ازدواج.

با این توصیف می توان یک اولویت بندی در بین رشته ی روان شناسی و مشاوره و گرایشات شان داشت که میزان آمادگی اولیه فارغ التحصیلان شان برای کار روان درمانی و مشاوره به چه صورت است. اما فارغ از این اولویت بندی ها، نکته مهم تر این است که فرد چه آموزش هایی دیده و بعد از آمادگی اولیه خود را برای چه کاری تجهیز کرده است. گاهی آموزش ها فرد را به سمت تراپیست بهتری شدن می برد و گاهی به سمت مشاور بهتری شدن. اینجاست که اطلاع داشتن از رویکردها در روان شناسی هم لازم می شود.

رویکرد در روان شناسی یا مشاوره معمولا شامل یک نظریه می شود که نگاه خاصی برای تحلیل و توجیه مسائل را دربردارد، مثلا وقتی نگاه ما به توجیه مشکلات روانی اینطور باشد که افکار مختلف منشاء ایجاد احساسات مختلف هستند؛ ما رویکردی شناختی داریم، یا وقتی نگاه ما با تاکید بر هیجانات باشد؛ رویکردی هیجان مدار داریم، اگر به ناهشیار اعتقاد داشته باشیم؛ رویکردی تحلیلی و روانکاوانه داریم. امروزه تعدد و تنوع رویکردها بسیار زیاد شده و بعضا این رویکردها تفاوت های جزئی در تکنیک یا سایر مسائل دارند، ممکن است ده ها نوع رویکرد شناختی یا تحلیلی را بتوان نام برد که هر کدام تاکید متفاوتی بر نقطه ای خاص دارد. تسلط بر رویکردهای مختلف و صاحب صلاحیت بودن برای پیاده سازی آن ها پیش نیازها و دشواری متفاوتی را دارد. به عنوان مثال ممکن است بتوانیم با یک دوره آموزشی ۳ ماهه برای کار روان درمانی یا مشاوره با رویکردهای شناختی صاحب صلاحیت شویم، اما برای کار روان درمانی با رویکرد تحلیلی(روانکاوانه) به جز اینکه زمان آموزش بسیار طولانی تر است(گاهی ۵ تا ۸ سال)، الزام گرفتن سوپرویژن و درمان فردی برای درمانگر صاحب صلاحیت وجود دارد.

ناگفته مشخص است که برخی رویکردها را هم می توان در مشاوره و هم در روان درمانی به کار گرفت، اما برخی رویکردها فقط در روان درمانی یا فقط در مشاوره قابل استفاده هستند. به عنوان مثال ما نمی توانیم با رویکرد تحلیلی مشاوره بدهیم! چراکه یکی از فرض های اساسی رویکرد تحلیلی عدم اعتقاد به راهکار دادن(به معنای همیشگی آن) است که در مشاوره دادن اتفاقا اساس کار است. بنابراین اگر کسی بخواهد به کار مشاوره بپردازد قاعدتا با رویکرد خاص و مناسب خود به این کار می پردازد و اگر کسی بخواهد به کار روان درمانی بپردازد نیز با رویکرد مناسبی به این کار مشغول می شود. یادگیری و تسلط به هر رویکرد نیز مسیر خود را دارد که گاها بسیار دشوارتر و طولانی تر از مسیر گرفتن یک مدرک معتبر از دانشگاه هاست. توضیح اینکه چه رویکردهایی در روان شناسی وجود دارد و هر کدام دارای چه مفروضه ها و شرایط احراز صلاحیتی هستند از حوصله ی این بحث خارج است. اما نتیجه گیری ما می تواند این باشد که برای مراجعه به روان درمانگر یا مشاور، لازم است از قبل در مورد چند موضوع که در ادامه آمده تصمیم گرفته باشیم و اطلاع کسب کنیم؛

  • به درمان نیاز/اعتقاد دارم یا به مشاوره؟
  • در مورد رویکرد درمانگر/مشاور چقدر اطلاع دارم؟
  • آیا رویکرد این درمانگر/مشاور با آنچه من از خودم می شناسم یا می خواهم تناسب نسبی دارد؟
  • آیا رویکرد این درمانگر/مشاور با آنچه من از کار تراپی/مشاوره انتظار دارم تناسب نسبی دارد؟

 

 

برچسب ها:
درج دیدگاه